بهائیت تا چه حد به علم و دانش آموزی اهمیت می دهد؟
کاوش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزهی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمیترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا میخواند روبرو می کند . آیینی که میگوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سیّد باب آموخته آن جا که میگوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."
عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمیتواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)
همچنین بهاءاله علمای اسلام را در ایقان "همج رعاع "_پشههای سر گردان_ خوانده و در جاهای دیگری ازکتابهایش آنها را "ذئاب " و "حمر" _گرگان و خران _نام نهاده امام جمعه اصفهان را "رقشاء"_ کرم خالدار ماده_گفته و حاج کریمخان کرمانی صاحب ارشاد العوام را "تراب و زاغ و کلاغ " خوانده است .
با توجه به این صراحت ها در مقابله با علم و دانش ، تکلیف پیروان بهائیت نسبت به علم و دانش آموزی چیست؟ با وجود این موضع گیری های رهبران بهائیت نسبت به علم و دانش این سوال پیش می آید که بهائیت
چگونه می تواند با دنیای جدید تعامل داشته باشد؟
همچنین اگر رجوع به عالمان در فهم حقیقت و حقّانیّت هر مدّعی جدید نبوت و رسالت (که در طول زمان هم کم نبودهاند) و مشاوره با آنان گناه نا بخشودنی است پس پذیرش همه مدّعیان به صرف ادّعای بعضی، باید الزامی باشد! آیا اگر رابطهی مردم را با عالمان ودانشمندان قطع کنیم آنها را آماده پذیرش ادّعای هر مدّعی عوام فریبی نکردهایم؟ اگر سخن علما در مورد مدّعی جدید و موعود آینده حجت نیست پس اصل آمدن موعود که توسط همین عالمان به گوش مردم رسیده هم نباید حجت باشد!؟
سید ::: چهارشنبه 86/7/4::: ساعت 11:1 صبح